انتظار ۱۷۳ _ اندکی تأمل
اندکی تأمل
😞 یادمان باشد که مادر پیر شد
😞 یادمان باشد علی زنجیر شد
😞 یادمان باشد که پهلویی شکست
😞 حیدر از غم ها گلویش پینه بست
😞 یادمان باشد جگر خون شد حسن
😞 یادمان باشد حسین بی کفن
😞 یادمان باشد چه زینب می کشید
😞 پیش چشمانش رقیه پر کشید
😞 یادمان باشد علی اکبر چه شد
😞 روی تیغ و نیزه رأس بچه شد
😞 یادمان باشد علی بن الحسین
😞 اشکها می ریخت از داغ حسین
😞 یادمان باشد که باقر شیعه را
😞 خون دلها خورد تا کردش به پا
😞 یادمان باشد قیام شیعیان
😞 شد به دست حضرت صادق عیان
😞 یادمان باشد که کاظم شد اسیر
😞 شد رضا دور از دیارش مستجیر
😞 یادمان باشد جواد و غربتش
😞 حضرت هادی و هتک حرمتش
😞 یادمان باشد امام عسگری
😞 شد اسیر پادگان و لشگری
😞 این همه یادآوری دانی چرا؟؟؟
😞 تا بگویم جمله های زیر را :
😞 یادمان باشد دگر صاحب زمان
😞 کفر نعمت های ما کردش نهان
😞 یوسف زهرا اگر در هجرت است
😞 از گناه ماست گر در غیبت است
😞 ای مسلمان! مهدی ات را درک کن
هر چه آقا خوش ندارد ترک کن...
اللهم عجل لولیک الفرج